برای تعجیل فرج چگونه دعا کنیم
به نقل از ویلاگ http://tuba-88.blogfa.com
به نام خداوند متعال
با تبریک ایام ولادت حضرت مهدی (عج) متن زیر از ص 90 تا 110 جلد دوم کتاب مکیال المکارم در موضوع دعا برای فرج حضرت مهدی (عج) انتخاب شده است.
بخش هفتم
چگونگی دعا ( چگونگی دعا برای تعجیل فرج و ظهور امام زمان (ع) و دعاهای رسیده )
برای تعجیل فَرَج امام عصرعلیه السلام این بخش از کتاب مشتمل بر سه مقصد است :
مقصداوّل
یکم
در یاد آوری مطالبی که سزاوار است پیش از شروع به مقصود توجه داده شوند:
یکم : بدان که دست یابی به تمام فواید و ثوابها و نتایجی که در بخش پنجم یاد شده متوقف بر مداومت و بسیار دعا کردن برای تعجیل فَرَج مولایمان میباشد ، زیرا که قسمتی از فواید یاد شده مترتّب بر إمتثال و اطاعت فرمان مطاع آن حضرت در توقیع شریف گذشته است که: « وَ أکثروا الدُّعاءَ بتَعجیلِ الفَرَج » پس باز هم به آن مراجعه نموده و در آن دقت کن .
دوّم
شایسته و مؤکَّد است که دعا کننده خودش را از آنچه مانع از قبولی عبادت است پاک نماید ، و نَفْس خویش را از خوی ناپسند و رفتار زشت و کارهای ناروا تهذیب کند ، و از محبّت دنیای پست و تکبّر و حسد و غیبت و سخن چینی و مانند آنها بپرهیزد ، زیرا که دعا از بهترین عبادتهای شرعی است ، به ویژه دعا برای تعجیل فَرَج مولایمان حضرت حجّت و خواستن ظهور و عافیت برای آن جناب . و میبایست نیّت شخص در دعا از تمام آلایشهای نفسانی و هواهای شیطانی خالص باشد ، زیرا که خلوص نیّت از مهمترین اموری است که رعایتش بر انسان واجب است ، چنانکه آیاتی از قرآن و روایات متواترهای از پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم بر آن دلالت دارد ، خداوند ما و سایر مؤمنین را به آن توفیق دهد ان شاء اللَّه تعالی .
سوّم
کمال ثوابها و مکارم یاد شده بستگی به تحصیل تقوی دارد ، به جهت فرموده خدای تعالی:« إنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ المُتَّقینَ » خداوند فقط از تقواپیشگان میپذیرد . و همانگونه که تقوی درجات و مراتب مختلفی دارد ، پذیرش و قبولی نیز درجاتی دارد ، بنابراین هر کس تقوای قویتری داشته باشد نتایج نیک و مکارم حاصله برای او از آن دعا کاملتر و بارزتر خواهد بود . و همینطور در سایر عبادتهای شرعی - چه واجب و چه مستحب - وضع و حال بر همین منوال است . و اینکه گفتیم : کمال ثوابها به آن بستگی دارد ، بدان جهت است که از برخی آیات برمیآید که ثواب بر کارهای نیک مترتب میشود ، هر چند که عمل کننده گنهکار باشد ، از جمله:
« إنَّا لَا نُضِ یعُ أجْرَ مَنْ أحْسَنَ عَمَلًا »، ما اجر کسی را که کار نیک کرد ضایع نخواهیم ساخت .
« إنَّ اللَّه لا یُضیعُ أجْرَ المُحْسنینَ » به درستی که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نخواهد گذاشت
« إنّی لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ » من کار هیچ عمل کنندهای را از شما ضایع نخواهم کرد
« أولئکَ الَّذینَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَ نَتَجَاوَزُ عَنْ سَیِّئَاتِهِمْ فِی أصْحَابِ الجَنَّۀِ وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذِی کَانُوا یُوعَدُونَ »
آنانند که نیکوترین أعمالشان را از ایشان میپذیریم و از گناهانشان درمیگذریم در أهل بهشت (داخل شوند) وعده راستینی که وعده میشدند . بنابراین مقتضای جمع ( بین این آیات و آیه اِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّه... ) به شهادت روایات بسیار : مترتب بودن کمال ثواب بر تقوی میباشد ، و گستردن دامن بحث جای دیگری دارد .
چهارم
از خلال سخنان گذشته مان معلوم شد که ثوابها و آثار و نتایج نیک یاد شده بر کثرت دعا کردن برای تعجیل ظهور و فَرَج آن حضرت علیه السلام مترتب میشود ، چه با زبان فارسی و چه با زبان عربی و یا زبانهای دیگر دعا کند ، به جهت إطلاق دلایل و روایات یاد شده مانند فرموده آن حضرت علیه السلام :
وَ أکثِرُوا الدُّعاءَ بتَعجیلِ الفَرَج . . . ؛ و بسیار دعا کنید برای زودتر شدن فَرَج .
و فرموده امام عسکری علیه السلام : وَ وَفَّقَهُ لِلدُّعَاءِ بِتَعْجیلِ فَرَجِهِ؛ و او را به دعا کردن برای تعجیل فَرَجِ آن حضرت توفیق دهد . و روایات دیگر . . . .
پنجم
فرقی ندارد که دعا به نظم باشد یا نثر ، چنانکه تفاوت نمیکند که عبارت دعا را خود دعا کننده إنشا کرده باشد یا غیر او ، به همان دلایل گذشته .
ششم
جایز است کسی که آشنای به زبان است و چگونگی دعا را میداند به زبان عربی دعائی تألیف کند ، به دلیل أصل اولیّه ( که آنچه از شرع نهی نشده جایز است) و به دلیل عمومات و إطلاقات أمر به دعا ، بدون اختصاص داشتن به لغتی از لغتها یا گونه ای از گونه ها . و مؤیّد این است آنچه در جلد نوزدهم بحار به نقل از خطِّ شهید قدس سره روایت آمده که امیرمؤمنان علیه السلام فرمود :
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند : به درستی که دعا بلا را رد میکند هر چند که وقوع آن حتمی شده باشد.
وَشّاء گوید : به عبداللَّه بن سنان گفتم : آیا در این خصوص دعای معیّنی هست ؟ جواب داد : من از امام صادق علیه السلام پرسیدم ،
فرمود : آری ، برای شیعیان مستضعف در هر مشکلی از مشکلات دعای معیّنی است ، و امّا بصیرت یافتگانِ رسیده (به مراتب عالیه) دعایشان پشت مانع نمیماند.
و نیز شاهد بر آنچه گفتیم آن است که در کافی و تهذیب و وسائل روایت مسندی از اسماعیل بن الفضل آمده که گفت:
از حضرت ابیعبداللَّه امام صادق علیه السلام ، درباره قنوت و آنچه در آن گفته میشود پرسیدم ، فرمود: آنچه خداوند بر زبانت جاری کرد ، و در آن چیز معیّنی نیست.
چون قنوت و غیر آن فرقی ندارد ، و شاهد بر این روایات دیگری هست که به جهت رعایت اختصار آنها را نیاوردیم.
اگر بگویید : در کافی و فقیه از عبدالرحیم قصیر روایت آمده که گفت : بر حضرت ابیعبداللَّه امام صادق علیه السلام وارد شدم و عرضه داشتم : فدایت گردم من دعائی درست کرده ام ، فرمود: مرا از درست شده ات واگذار ، هرگاه بر تو حادثه ای روی آورد به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم پناه ببر پس دو رکعت نماز بگزار که آنها را به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم هدیه نمایی . . . .
که امام صادق علیه السلام أمر فرموده دعای درست شده ترک گردد ؟ گویم : این أمر بطور حتم و الزام نیست ، به قرینه دلایل گذشته بر جواز دعا به هرگونه از سخن که باشد، بلکه مراد بیان بهترین است ، و آن دعائی است که از امامان معصوم علیهم السلام گرفته شده باشد ، که برتری دعاهای روایت شده از ایشان شکی ندارد و جای بحث در آن نیست ، زیرا که آنان صفات خالق متعال را میشناسند ، و چگونگی مسئلت و مناجات و اظهار بندگی به درگاه خدای عز و جل را میدانند ، و آنچه از ایشان رسیده البته تأثیرش مؤکّدتر و به اجابت رسیدنش زودتر است ، که فرشتگان ، از ایشان تسبیح و تقدیس آموختند ، چنانکه در حدیث آمده است .
هفتم
آیا گذراندن دعا از دل بدون اینکه بر زبان آید کفایت میکند یا نه ؟ ظاهراً کافی نیست ، چون به نظر اهل عرف و زبان عربی عنوان دعا بر آن صدق نمیکند . اگر بگویید : در اصول کافی به سند صحیحی از زراره از امام ( باقر یا صادق علیهما السلام) آمده که فرموده:
فرشته نمینویسد جز آنچه را شنیده باشد ، و خدای عز و جل فرموده « وَ اذکرْ ربّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خیفۀ » و خدای خود را در دل با تضرع و بیم یاد کن . پس ثواب آن ذِکر را که در دل شخص بگذرد جز خدای عز و جل کسی نمیداند به جهت عظمت آن.
بنابراین همچنان که ذِکر در دل پاداش دارد و عنوان ذِکر بر ان منطبق است ، همین طور دعا(ی در دل) ، زیرا که یکی از أقسام ذکر میباشد.
گویم : دعا أخصّ از ذکر است ، و چون ذِکر مقابل غفلت و بیخبری است ، بر یاد کننده در دل صدق میکند که خدای تعالی را یاد نموده ، ولی دعا مقابل سکوت و خاموشی است ، بنابراین جز با راندن بر زبان مصداق نمییابد ، چنانکه در آغاز عنوان کردن بحث توجه دادیم .
هشتم
شیخ جعفر کبیر در کتاب کشف الغطاء گوید:
دعا در حال ایستادن بهتر از نشستن است ، و در حال نشستن بهتر از دراز کشیدن میباشد
نهم
پیشتر گفته شد که : دعا به آنچه از امامان معصوم علیهم السلام روایت گردیده بهتر و سزاوارتر است ، به همان دلیل که در مطلب ششم گذشت ، اضافه بر آنچه در آیات و روایات پیروی از ایشان أمر شده ، و گرفتن عِلم ، و چگونگی طاعت و عبادت از آن بزرگواران توصیه گردیده است ، مانند فرموده خدای تعالی:
« قُلْ اِنْ کُنْتُم تَحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی » بگو ( ای پیغمبر ) اگر خداوند را دوست میدارید پس از من پیروی کنید
و فرموده خدای تعالی:
« فَاسْئَلُوا أهْلَ الذِّکْرِ » پس از أهل ذکر سؤال کنید
زیرا که ذِکر همان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم است ، به جهت فرموده خداوند تعالی شأنه:
« قَدْ أنْزَلَ اللَّهُ إلَیکم ذِکْراً* رَسُولاً یَتْلُو عَلَیْکُم آیاتِ اللَّهِ » به تحقیق که خداوند به سوی شما فرستاد ذِکری؛ پیامبری را که آیات خداوند را بر
شما تلاوت میکند.
بنابراین خاندان معصوم آن حضرت ( أهل الذکر ) هستند ، چنانکه در روایات متعددی که در جای خود بیان گردیده است به آنان تفسیر شده و اضافه بر أمر به خواندن دعاهای روایت شده از امامان ، و ثوابهایی که بر خواندن آنها وعده گردیده و در کتابهای دعا ضبط شده اند ، و به اضافه اینکه دعاهائی را هر کدام یاد و نقل کرده اند تا مؤمنین آن دعاها را بازشناسند و آنها را عمل کنند ، و شواهد دیگری که موجب یقین کردن به برتری دعاهای وارده از ایشان بر دعاهای دیگر میباشد . از اینها گذشته شرافت سخن به شرافت گوینده آن بستگی دارد ، و از همین روی گفته اند : سخن بزرگان؛ بزرگِ سخنان است . نتیجه اینکه مقدَّم بودن انتخاب دعاهای وارده از امامان علیهم السلام بر دعائی که شخص با سلیقه و زبان خودش درست کند هیچ شکی ندارد و هیچ شبه ای به آن راه نمییابد ، ولی دو حدیث وارد شده که ظاهر آنها موهم خلاف این مطلب است که به ناچار باید آنها را توجیه نمود ، این دو حدیث را محدِّث عاملی در کتاب وسائل آورده است.
حدیث اول : از زُراره است که گوید:
به حضرت امام صادق علیه السلام عرضه داشتم : دعائی به من بیاموزید . فرمود : بهترین دعا همان است که بر زبانت جاری شود.
حدیث دوم : از کتاب عبداللَّه بن حمّاد انصاری است که به سند خود از حضرت امام صادق علیه السلام آورده که:
شخصی از آن جناب درخواست کرد که دعائی به او تعلیم کند ، آن حضرت فرمود : بهترین دعا همان است که بر زبانت جاری شود.
میگویم: إحتمال میرود که درخواست کننده نیز زُراره بوده و راوی ، درخواست او را نقل کرده باشد ، و به هر حال هر یک از این دو حدیث وجوهی را محتملند : وجه یکم : اینکه منظور از آنچه بر زبان جاری شود : یاد فضایل امامان و روایت احادیث ایشان و نشر و احکام شریعت از آنان و بحث کردن با دشمنانشان و دلیل آوردن علیه مخالفان بوده باشد ، که این امور بهتر از دعا هستند ، به جهت آثاری که در آنها است از نگهداشتن آثار دین و بالا بردن نشانههای یقین ، و دعوت مردم به پیروی از پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم ، که منافع اینها به عموم افراد بشر میرسد . و شاهد بر این است آنچه در اصول کافی به سند خود از معاویۀ بن عمار روایت آورده که گفت : به حضرت امام صادق علیه السلام گفتم : مردی روایت کننده حدیث شما است که آن را در میان مردم پخش و منتشر میسازد ، و در دلهای عموم مردم و (به خصوص) دلهای شیعیان شما آن را نیرومند مینماید ، و بسا که عابدی از شیعیانتان باشد که این روایت کردن را ندارد ، کدامیک بهترند ؟ فرمود : آنکه روایت کننده حدیث ما است که به آن دلهای شیعیانمان را قوّت میدهد از هزار عابد بهتر است . و چون زراره شایستگی ترویج و نشر معارف امامان علیهم السلام را داشته ، وی را به این کار امر فرموده و برای او بیان داشته که این عمل از آنچه درخواست نمود بهتر است . جان کلام اینکه : دعا به معنی لُغوی بر دو گونه است: 1- خواندن خدای تعالی به منظور درخواست از درگاه عزّت و جلال او 2- فرا خواندن خلق خدا برای دعوت و هدایت آنان به سوی خدای عز و جل ، بنابراین دعا بر دو نوع میباشد ، و چون راوی نوع اوَّل را از امام علیه السلام خواهش نمود
، و حال آنکه از شایستگان نوع دوّم بود ، امام علیه السلام او را بر این نوع ترغیب کرد ، و برای او بیان داشت گونه دوم بهتر است ، که فرمود : بهترین دعا همان است که بر زبانت جاری شود . و این وجه لطیفی است که برای شخص أُنس گرفته با سخنان امامان علیهم السلام و ممارست کننده در بیانات ایشان آشکار میگردد . وجه دوم : اینکه مقصود از دعا همان معنی متداول معهود باشد که از امامان علیهم السلام رسیده ، و معنی آن جمله حضرت چنین شود : بهتر است آنچه از دعاهای وارد شده به ذهنت آمد همان را بر زبان جاری کنی ، زیرا که این أمر به سبب حالتی قلبی صورت میگیرد ، و زمامش به دست خدای عز و جل میباشد . وجه سوم : اینکه منظور از دعائی که بر زبان جاری شود آن دعائی باشد که با خضوع و حضور قلب انجام گردد ، که از دعای بدون این حال بهتر است ، هر چند که از ایشان علیهم السلام رسیده باشد . بنابراین هدف از آن جمله توجه دادن به این است که مهم حضور قلب و توجه کامل به درگاه خدای متعال میباشد ، و مقصود اصلی از دعا همین است ، و چون جاری شدن دعائی بر زبان از آنچه در دل هست سرچشمه میگیرد ، امام علیه السلام مطلب را این طور بیان و عنوان کرد ، حاصل اینکه نسبت بین دعا و بین حضور قلب (در اصطلاح علم منطق) عموم من وجه است ، که بسا با هم جمع شوند و گاهی از هم جدا هستند ، و مطلوب همان جمع شدن دعا با حضور قلب است ، خواه در دعای روایت شده از معصومین باشد و خواه در دعائی که از ایشان روایت نشده است . و این دلالت ندارد بر اینکه دعای روایت نشده بهتر است ، بلکه دلالت میکند بر بهترین بودن دعای توأم با خضوع و حضور قلب ، به هر لفظی که باشد.
دهم
رعایت ترتیب در دعاهائی که از معصومین علیهم السلام نقل گردیده واجب است ، زیرا که - همچون سایر عبادتها – توقیفی میباشد ، (و به چگونگی روایت شدن از ایشان بستگی دارد) ، بنابراین مخالفت با ترتیب رسیده از آنان به قصد ورود از ایشان بی تردید بدعت است ، ولی خواندن برخی از فرازهای آن دعاها به مقصد مطلق دعا مانعی ندارد ، به دلیل أصل ( در علم اصول قاعده چنین است که هرگاه در چیزی شک کنیم که حرام است یا نه ؟ چون دلیلی بر حرمتش نیابیم اصل آن است که حرام نباشد ) و به دلیل عمومات امر به دعا کردن چنانکه پوشیده نیست .
یازدهم
از آنچه گفته شد این نکته هم ظاهر گشت که : افزودنِ چیزی در دعاهای روایت شده - به قصد اینکه آن زیادتی نیز از معصوم رسیده - جایز نیست ، چون تشریع (یعنی : داخل کردن چیزی که از دین نیست در آن) است . امّا زیاد کردن چیزی به قصد مطلق ذِکر دو وجه دارد : 1- جایز بودن به جهت آنچه در چند روایت آمده که ذکر خداوند در هر حال نیکو و خوب است ، و به همین جهت این کار را در نماز نیز جایز دانسته اند در دعا که أمر سهلتر است . 2- ممنوع بودن ، به جهت آنچه در اصول کافی به سند معتبر همچون صحیح از علاء بن کامل آمده که گفت : شنیدم حضرت امام صادق علیه السلام میفرمود:
« وَ اذکُرْ رَبَّکَ فی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خیفۀً وَ دُونَ الجَهْرِ من القَوْل »
و پروردگارت را در دل با تضرع و بیم یاد کن و بدون آواز بلند
هنگام شام:
« لَا إِلهَ إلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَریکَ لَهُ ، لَهُ المُلْکُ وَ لَهُ الحَمْدُ یُحیی وَ یُمیتُ وَ یمیتُ وَ یُحیِی وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شیءٍ قَدِیرٌ »
هیچ معبودی حقّی جز خداوند نیست ، شریکی ندارد ، مُلک مخصوص به او است ، و حمد او را است ، زنده میکند و میمیراند ، و میمیرانَد و زنده میکند ، و او بر هر چیزی توانا است.
راوی گوید: گفتم : بِیَدِهِ الْخَیْر؛ خیر در دست او است ، امام علیه السلام فرمود : خیر در دست او است ولی همینطور که به تو میگویم بگو ، ده مرتبه وَ اعوذ باللَّه السمیع العلیم؛ و پناه میبرم به خداوند شنوای دانا . هنگامی که خورشید طلوع میکند ، و نیز هنگامی که غروب مینماید ده بار بگو . که تفصیل ندادن امام علیه السلام در این حدیث به ویژه با ملاحظه اینکه کلمه « بِیَدِهِ الْخَیْر » در چند روایت در تهلیل « لَا إِلهَ إلَّا اللَّهُ » مزبور آمده که در کتاب یاد شده روایت گردیده؛ دلالت دارد بر لزوم پیروی از امامان علیهم السلام در دعاها و أذکاری که از ایشان رسیده ، بدون کم و زیاد کردن در آنها ، زیرا که آنان أهل ذِکر هستند که أمر شده ایم از ایشان سؤال کنیم و در پی آنان گام نهیم، و امام علیه السلام تفاوتی نگذاشت بین اینکه این کلمه را به قصد ورود بگوید یا به قصد مطلق ذِکر . و نیز بر این مطلب دلالت میکند آنچه در کتاب کمال الدین از عبداللَّه بن سنان روایت آمده که گفت : حضرت امام صادق علیه السلام فرمود : به زودی شبه های به شما خواهد رسید که بدون نشانه ( بدون عَلَمی ) و بدون امام راهنمایی - یعنی در ظاهر - خواهید ماند و از آن شبهه نجات نمییابد مگر کسی که دعای غریق را بخواند . راوی پرسید : دعای غریق چگونه است ؟ فرمود : میگوید:
« یَا اللَّهُ یَا رَحْمنُ یَا رَحیمُ یَا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلبِی عَلی دِینِکَ »
ای خدا ای بخشنده ای مهربان ای دگرگون کننده دلها دلِ مرا بر دینت پایدار ساز .
پس من گفتم : یَا اللَّهُ یَا رَحْمنُ یا رَحیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ وَ الْاَبْصار ثَبِّتْ قَلبِی عَلی دِینِکَ . فرمود : خدای عزّ و جل دگرگون کننده دلها و دیده ها است ولی آن طور که من میگویم بگو : یَا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلی دِینِکَ
و در وسائل از خصال به سند خود از اسماعیل بن الفضل آمده که گفت : از حضرت امام صادق علیه السلام درباره فرموده خدای عزّ و جل: « وَ سَبِّح بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا » و پروردگارت را پیش از طلوع آفتاب و پیش از غروب آن تسبیح و ستایش کن . پرسیدم فرمود : بر هر مسلمان فرض است که ده مرتبه پیش از طلوع خورشید و ده مرتبه پیش از غروب آن بگوید: « لَا إِلهَ إلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَریکَ لَهُ لَهُ المُلْکُ وَ لَهُ الحَمْدُ یُحیی وَ یُمیتُ وَ هُوَ حَیُّ لَا یَموتُ بِیَدِهِ الْخَیْر وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شیءٍ قَدِیرٌ »
هیچ معبود حقّی جز اللَّه نیست او است یگانه ای که شریکی ندارد ، مُلک او را است و ستایش به او اختصاص دارد زنده میکند و میمیراند ، و او است زنده ای که نخواهد مُرد ، خیر در دست ( قدرت ) او است و او بر هر چیزی توانا است.
راوی گوید : پس من گفتم:
« لَا إِلهَ إلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَریکَ لَهُ لَهُ المُلْکُ وَ لَهُ الحَمْدُ یُحیی وَ یُمیتُ وَ یُمیتُ وَ یُحیِی »
فرمود : فلانی شک نیست که خداوند زنده میکند و میمیراند و میمیراند و زنده میکند ، ولی همانطور که من میگویم تو بگو.
میگویم : میتوان بین این دو وجه را چنین جمع نمود که : برای هر دعا و ذِکری أثر خاصّی هست ، مانند : داروها و ترکیبات طبّی ، ولی تأثیر و نتیجه مورد نظر از آنها حاصل نمیشود مگر با ترتیب و ترکیبی که از طبیب حاذق گرفته شده باشد ، هر چند که بدون آن ترتیب نیز تأثیری دارند ، دعاها و ذِکرها هم اینطور هستند که أثر خاص از آنها حاصل نمیگردد مگر با رعایت چگونگی معیّنی که از امامان معصوم علیهم السلام روایت آمده که طبیبان جانِ مردمند ، و از همین روی امام علیه السلام فرمود : البته خداوند دگرگون کننده دلها و دیده ها است ولی اینطوری که من میگویم بگو . بنابراین امر ( به اینکه مانند گفته من بگو ) إرشادی میباشد ، و با دلایلِ جوازِ افزودن در دعاها به قصد مطلقِ ذِکر منافاتی ندارد (دقت کنید )
و یا اینکه بر بهترین نحوه دعا آن را حمل نماییم - چنانکه در دلایل مستحبّات بیان شده - و این در صورتی است که أمر را مولوی ( فرمان شرعی است نه ارشادی ) بدانیم .
دوازدهم
سخن گفتن در بین دعاهای روایت شده جایز است ، به حکم أصلِ جواز . و آیا این کار با تأثیر مطلوب منافات دارد یا نه ؟ ظاهراً اگر به مقداری بود که عُرفاً با مشغول بودن به دعا منافات نداشت ضرری ندارد ، و گرنه دعا را از أوّل شروع کند ، چون أوامری که در مورد دعاهای رسیده از معصومین روایت گردیده مقیَّد به سکوت و سخن نگفتن در أثنای آنها نیست ، بنابراین بر متعارف و معمول حمل میشود ، در عین حال تردیدی نیست که سخن گفتن در اثنای دعا با کمالِ عمل منافات دارد ، پس شایسته است آنچه مقتضای کمال است در هر حال رعایت گردد . و از اینجا روشن شد که اگر نذر کند که در أثنای دعا سخن نگوید ، وفای به این نذر واجب است ، چون سخن نگفتن اثنای دعا رجحان دارد ، چنانکه پوشیده نیست .
سیزدهم
قطع کردن دعا جایز است ، به حکم أصل . و اگر إشکال کنید که فرموده خدای تعالی:
« وَ لَا تُبطِلُوا أعْمالَکُمْ »
و اعمالتان را باطل مکنید
دلالت دارد بر اینکه قطع نمودن دعا جایز نیست . در جواب گوییم : إحتمال دارد که مراد نهی از باطل ساختن عمل تمام باشد ، به اینکه شخص پس از پایان رساندن کارش چیزی که مایه فساد آن باشد از او سر بزند ، مانند خود پسندی ، و أذیت کردن ، و شِرک ، و سایر اموری که عبادت را از بین میبرد ، و از این قبیل است فرموده خدای تعالی:
« لاتُبطِلوا صدَقَاتِکُمْ بالمَنِّ وَ الَأذَی »
صدقه های خود را با منّت نهادن و أذیّت کردن تباه مسازید
« وَ لَقَدْ أُوحیَ إلَیکَ وَ إلی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ »
و به راستی که به تو و( پیغمبران ) پیش از تو وحی شد که اگر شرک ورزی عملت محو و تباه خواهد گشت.
و إحتمال میرود که منظور نهی کردن از ایجاد عمل به گونه باطل شد ، از باب اینکه گویند :دهانه چاه را تنگ کن ، یعنی از اوّل تنگ بساز ، و او را نشانیدم ، یعنی او را نشسته قرار دادم ، و خانه را فراخ کردم ، یعنی آن را وسیع بنا نمودم . و محتمل است که مقصود چنین باشد: أعمال خود را قطع مکنید . و ظاهراً - چنانکه یکی از استوانه های علم یادآور شده - همان احتمال اوّل مراد باشد ، و بر فرض که نپذیرید و احتمالات را مساوی بدانید ، إستدلال نیز ساقط میگردد ، و أصلِ أوّلی از معارض سالم میماند که در نتیجه قطع کردن دعا جایز است ( دقت کنید ) .
چهاردهم
مستحب است در دعا برای تعجیل فَرَجِ حضرت خاتم الأوصیا إمام زمان علیه السلام صدا بلند گردد ، به ویژه در مجالسی که برای دعا فراهم شده باشد ، زیرا که نوعی از تعظیم شعائر خداوند است ، و شعائر خداوند همان نشانه ها و مظاهر دین او است که:
« وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإنَّهَا مِنْ تَقْوَی القُلوبِ »
و هر آن کس که شعائر خداوند را تعظیم کند همانا که آن از تقوای دلها است.
و به جهت فرموده امام علیه السلام در دعای ندبه:
« إلی مَتَی أجْأَرُفیکَ یا مولایَ وَ إلی مَتَی »
تا کی برای تو ای سرورم با صدای بلند (دعا کنم و )إستغاثه و زاری نمایم.
در قاموس آمده:
« جَأرَ بر وزن مَنَع جَأراً و جُؤراً : صدایش را به دعا بلند کرد و تضرُّع و إستغاثه نمود »
و در مجمع البحرین گوید : فرموده خدای تعالی:
« فَإلَیهِ تَجْأرُونَ » صدای خود را به دعا بلند میکنید.
گفته میشود:
« جَأرَ القَوْمُ إلی اللَّهِ جؤراً »
هرگاه به درگاه خداوند دعا کنند و صدای خود را به انابه و زاری بلند نمایند ، و از این گونه است حدیث:
« کَأنّی أنْظُرُ إلی موسَی علیه السلام له جُؤرٌ إلی رَبِّهِ بالتلبیۀ »
گویی به موسی مینگرم که با صدای بلند و استغاثه به درگاه پروردگارش لبیک میگوید . که منظور از جؤر إستغاثه و بلند کردن صدا است .
پانزدهم
مستحب است که دعا کردن در حال اجتماع باشد ، به جهت روایتی که در اصول کافی به سند خود از ابیعبداللَّه امام صادق علیه السلام آمده که فرمود : هیچ گروه چهل نفری نیستند که با هم جمع شوند پس به درگاه خدای عز و جل درباره أمری دعا کنند مگر اینکه دعایشان مستجاب میگردد ، و اگر چهل تن نباشند پس چهار نفر خداوند عز و جل را ده بار بخوانند دعایشان مستجاب میشود ، و اگر چهار نفر هم نباشند پس هرگاه یک شخص چهل بار خداوند را بخواند خدای عزیز جبّار دعایش را به إجابت میرساند و در همان کتاب از حضرت امام صادق علیه السلام آمده که فرمود : پدرم چنین بود که هرگاه واقعه ای او را اندوهگین میساخت زنان و کودکان را جمع میکرد سپس دعا مینمود و آنها آمین میگفتند
شانزدهم
جایز - بلکه مستحب - است که ثواب دعا برای آن حضرت علیه السلام را به مردگان هدیه کند ، به دلیل عموم روایاتی که در مورد هدیه فرستادن برای أموات رسیده ، همچنانکه جایز بلکه مستحب است که در این دعا از آنان نیابت نماید ، مانند سایر کارهای مستحب ، به این صورت که مؤمن در حقِّ مولایش صاحب الزمان علیه السلام دعا کند ، و از خداوند - عزّ اسمه – زودتر رسیدن فَرَج و ظهور آن حضرت را بخواهد ، به قصد نیابت از پدر و مادرش یا سایر أمواتش بلکه أموات مؤمنین و مؤمنات.
و بطور عموم و خصوص چند روایت بر این مطلب دلالت دارد ، از جمله:
در وسائل از حمّاد بن عثمان آمده که در کتابش گوید :
حضرت امام صادق علیه السلام فرمود : هر کس از مؤمنین عملی را از (طرف) مرده ای انجام دهد خداوند دو برابر أجر آن را به او
میدهد و مرده هم به آن عمل متنعِّم میگردد
و از عمر بن یزید آمده که گفت : حضرت ابوعبداللَّه امام صادق علیه السلام فرمود : هر کدام از مؤمنین کار نیکی را (به نیابت) از مرده ای بجای آورد خداوند پاداشش را دو برابر دهد ، و میّت به آن عمل بهره مند گردد
و از حمّاد بن عثمان از امام صادق علیه السلام آمده که فرمود : همانا نماز و روزه و صدقه و حج و عمره و هر کار نیکی مرده را سود میرساند ، تا آنجا که بسا میّتی در فشار است پس بر او توسعه میدهند و به او گفته میشود این در إزای عمل فرزندت فلانی و عمل برادر دینیت فلانی است
و از هشام بن سالم - که یکی از أصحاب و شاگردان امام صادق و امام کاظم علیهما السلام بوده - روایت است که گوید : به او - امام علیه السلام - عرض کردم : آیا دعا و صدقه و روزه و مانند اینها به مرده میرسد ؟ فرمود : آری . گفتم : و آیا میداند که چه کسی برایش آن را میفرستد ؟ فرمود : آری . سپس فرمود : به طوری که بسا باشد که او مورد خشم است و (به برکت این عمل) مورد رضا واقع گردد
و از علاء بن رَزین از امام صادق علیه السلام است که فرمود : ( لازم است از سوی) مرده حج ، و روزه ، و برده آزاد کردن ، و کارهای خیر قضا شود.
و از بزنطی از امام رضا علیه السلام آمده که فرمود : از طرف مرده روزه ، و حج ، و برده آزاد کردن ، و کار نیکش قضا شود
و از مؤلّف الفاخر آمده که گوید : از جمله اموری که بر آن إجماع شده و از گفتار امامان علیهم السلام به صحت رسیده است اینکه : از سوی مرده تمام کارهای نیکش ( باید) قضا گردد.
و أخبار دیگری که به جهت رعایت إختصار از آوردن آنها خودداری کردیم . و نیز شاهد بر آن است آنچه در دعا وارد شده که:
« اللَّهُمَّ بَلِّغ مَولایَ صَاحبَ الزَّمانِ علیه السلام عن جمیع المُؤمنینَ وَ المؤمناتِ فی مَشَارِقِ الأرْضِ وَ مَغَاربِهَا »
بار خدایا به مولایم صاحب الزمان علیه السلام از سوی همه مؤمنین و مؤمنات در سراسر خاورها و باخترهای زمین ( درودها ) إبلاغ فرمای . . .
هفدهم
جایز - بلکه مستحب - است در این عمل مبارک از زندگان نیز نیابت شود ، به ویژه از سوی والدین و خویشاوندان ، و دلیل بر این چندین روایت بطور تصریح یا تلویح میباشد از جمله:
در وسائل از علی بن ابیحمزه آمده که گفت : به حضرت ابوإبراهیم ( موسی بن جعفر علیهما السلام) عرض کردم : حج و نماز و صدقه از طرف زندگان و مردگان از خویشان و دوستانم انجام دهم ؟ فرمود : آری ، از ( طرف شخص ) صدقه بپرداز و نماز بگزار و به خاطر این نیکی نسبت به او أجری خواهی داشت.
سید بن طاووس قدس سره - چنانکه از او حکایت شده - پس از نقل این حدیث گفته : اگر نیابت از طرف زنده باشد باید حدیث فوق را بر مواردی که نیابت از زندگان در آنها صحیح است حمل کرد.
و از محمد بن مروان آمده که گفت : حضرت امام صادق علیه السلام فرمود : چه باز میدارد شخصی از شما را که نسبت به والدین خود در حال زنده بودن و پس از مرگشان نیکی کند ؟ از سوی آنان نماز بگزارد و صدقه دهد و حج بجای آرد و روزه بدارد ، پس آنچه انجام دهد برای آنان خواهد بود ، و برای خودش نیز همانند آن ثواب هست ، پس خدای عز و جل به جهت نیکی و صلهاش خیر بسیاری بر او خواهد افزود.
مؤلف وسائل گوید : نماز از طرف شخص زنده به نماز طواف و زیارت إختصاص دارد ، به دلیل آنچه خواهد آمد
میگویم : ظاهراً منظورش از آنچه خواهد آمد خبر عبداللَّه بن جندب است که گفت : به حضرت ابوالحسن علیه السلام این مسئله را نوشتم : شخصی میخواهد اعمالش را از نیکیها و نماز و کار خیر بر سه بخش قرار دهد ، یک سوّم آنها را برای خودش و دو سوم را برای والدینش ، یا اینکه به تنهایی از کارهای مستحبی خود چیزی را برای آنان إختصاص دهد ، و اگر یکی از آن دو زنده و دیگری مرده باشد (چه حکمی دارد)؟ پس آن حضرت علیه السلام به من نوشت : امّا از طرف مرده خوب و جایز است ، و امّا زنده روا نیست مگر نیکی و صله.
و فعلًا منظورمان این نیست که جواز و عدم نیابت از زندگان در نمازهای مستحبی را بیان کنیم ، که تحقیق درباره آن جای دیگری دارد ،
بلکه هدف ما در اینجا آن است که ترجیح داشتن نیابت از زندگان و مردگان مؤمنین در دعا کردن برای مولایمان صاحب الزمان و تعجیل فَرَج و ظهور آن جناب علیه السلام را بیان نماییم ، و حدیث یاد شده بر این مطلب دلالت دارد ، زیرا که دعا در حقّ مولایمان علیه السلام بدون هیچ گفتگو از برترین أقسام نیکی - هر چند از شخص زنده - در نیکی و صله خوب است ، و همین طور خبر محمد بن مروان دلالت میکند بر اینکه نیکی نسبت به والدین زنده باشند یا مرده خوب و پسندیده است . و ظاهراً یاد کردن نماز و صدقه و حج از باب مثال است. بنابراین با توجه به آنچه یاد کردیم به ضمیمه این فرازهای دعای عهد:
« اللَّهُمَّ بَلِّغ مولایَ صاحب الزَّمان عَنْ جَمیعِ المُؤمنین وَ المُؤمناتِ فی مَشَارق الأرضِ وَ مَغَاربها وَ بَرِّها وَ بَحرها وَ سَ هْلِها وَ جَبَلِها حَیِّهم وَ مَیّتهم وَ عَنْ والدَیّ وَ وُلْدی وَ عَنّی مِنَ الصلواتِ وَ التَّحیاتِ... »
خداوندا به مولایم صاحب الزمان علیه السلام از سوی تمام مردان و زنان با ایمان در سراسر قلمرو زمین شرق و غرب و خشکی و دریا و هموار و کوه آن ، زنده و مرده آنان ، و از سوی والدینم و فرزندانم و از سوی خودم از درودها و تحیّتها و سلامها إبلاغ فرمای . . . .
و به ضمیمه آنچه درباره نیابت از زندگان در زیارتها و دعاها و حج و طواف و مانند اینها وارد شده ، از ملاحظه تمام اینها به دست میآید که نیابت کردن در دعا برای مولایمان صاحب الزّمان علیه السلام و خواندن دعاهای روایت شده در حقّ آن حضرت ، بلکه در سایر أنواع دعاها ، نیابت کردن از زندگان مؤمنین و مؤمنات به ویژه صاحبان حقوق و خویشان ، نیکو است ، چنانکه خوبی نیابت در همه اینها از مردگان نیز ثابت گردیده است ، و با این کار زنده و مرده و نیابت کننده و منوب عنه أنواعی از فواید و ثوابها را درک خواهند کرد.
اگر بگویی : حدیث عبداللَّه بن جندب در نیابت صراحت ندارد بلکه محتمل است که منظور در آن هدیه کردن ثواب نیکی و صله و نماز باشد ؟ میگویم : ظاهر این است که در آغاز پرسش از هدیه کردن بوده ، و اینکه گفته : یا اینکه به تنهایی از کارهای . . . سؤال از نیابت بوده است و این مطلب با اندک تأمُّلی ان شاء اللَّه تعالی روشن خواهد شد .
هجدهم
از آنچه در دو نکته پیش گفتیم معلوم شد که دعا کردن درباره مولایمان صاحب الزمان علیه السلام و درخواست تعجیل فَرَج و ظهور آن جناب به نیابت از مؤمنان موجب فواید دیگری افزون بر فواید بسیاری است که در گذشته آوردیم ، از جمله: 1- چند برابر شدن مکارم و نیکیها و فواید یاد شده است ، به مقتضای روایات رسیده ای که از نظرتان گذشت. 2- إحسانی است به مؤمنان، و وسیله ای برای برطرف شدن عذاب از مردگان ایشان ، یا فزونی ثواب برای آنان ، چنانکه دانستید. 3- در جهت زودتر شدن زمان ظهور و فَرَج آن حضرت - صلوات اللَّه علیه - مؤثرتر است ، چون به منزله آن است که این دعا از همه مؤمنین انجام گردیده باشد ، و از آنچه پیشتر آوردیم معلوم گردید که دسته جمعی دعا کردن از جمله موجبات زودتر رسیدن دوران گشایش و ظهور میباشد ، ان شاء اللَّه تعالی .
نوزدهم
مستحب است برای دوستان و یاران آن حضرت علیه السلام دعا کنید ، به دلیل عموم روایاتی که در تشویق و ترغیب به دعا درباره مؤمنین و مؤمنات رسیده ، و نیز به دلیل آنچه در مورد کمک بر نیکی و تقوی وارد شده و به دلیل اینکه در دعاهای رسیده از امامان علیهم السلام دعا برای دوستان و یاران آن حضرت هم مذکور گردیده است ، چنانکه گذشت.
بیستم
دعا کردن برای نابودی دشمنانش و طلب خواری و زبونی آنها ، چنانکه در دعاهای روایت شده آمده است ، و لعنت کردن آنها مستحب است به دلیل مقتضای بیزاری از دشمنان و نیز پیروی از خدای تعالی و پیامبر او و امامان ، و به خاطر آنچه در روایات از ترغیب و پافشاری بر آن آمده ، از جمله:
در بحار از علی بن عاصم کوفی از مولایمان حضرت امام حسن بن علی عسکری علیهما السلام روایت است که فرمود : حدیث گفت مرا پدرم از جدّم از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم که فرمود : هر کس از یاری ما اهل البیت ناتوان باشد ، امّا در خلوتهای خود دشمنانمان را لعنت کند ، خداوند صدایش را به تمام فرشتگان از زمین تا به عرش خواهد رسانید ، پس هر چه این مرد دشمنانمان را لعنت کند فرشتگان او را یاری نمایند ، و هر که را لعنت کند آنها هم ، او را لعنت کنند ، سپس بار دیگر ( بر دشمنان ) لعنت فرستند ، آنگاه گویند : خداوندا بر این بنده ات درود فرست که آنچه در توان داشت بذل کرد و به کار برد ، و اگر بیش از این را توان داشت انجام میداد ، که ناگاه از سوی خدای تعالی ندا میآید : دعای شما را به اجابت رساندم ، و خواسته شما را پذیرفتم ، و بر روان او در میان أرواح پاکان درود فرستادم و او را از برگزیدگان نیکان قرار دادم.
- ۹۳/۰۳/۱۸